-چه احاديثي از پيامبر(ص) و معصومين (ع) راجع به آداب قضا وارد شده است؟(0)
-آيا الزام كفار مكه به ترك شرك و بتپرستي در سوره توبه، خلاف آزادي و دموكراسي نيست؟(0)
-چرا امامان ما نتوانستند مانند پيامبر((صلي الله عليه وآله)) دستورات و احكام دين اسلام را پياده كنند و به افراد غاصب مجال دادند تا بر سرنوشت مسلمين مسلّط شده و احكام و تعاليم قرآن را دستخوش اغراض و اميال خويش قرار دهند؟
(0)
-اگر سرچشمه قدرت، اراده ملت است، پس چرا امام علي در يكي از نامههاي خود (نامه ششم، وقعه صفين) گزينش رئيس دولت را وظيفه مهاجر و انصار ميداند؟(0)
-نگرش اسلام به حفظ استقلال سياسي امت مسلمان چگونه است؟(0)
-از ديدگاه اسلام چه لزومي در استقلال مالي و سياسي قضات وجود دارد؟(0)
-اگر اصحاب شورا به توافق كامل نرسند و با هم اختلاف داشته باشند در اين صورت راه علاج چيست؟(0)
-چرا در اسلام روي مساله «انتخاب اصلح» تاكيد فراواني شده است؟(0)
-چرا ملل غربي پيشرفته تر از ملل مسلمان هستند؟
(0)
-آيا اگر مردم با رعايت تمام ضوابط اسلامي، دست به تشكيل حكومت اسلامي زدند، فقيه ميتواند از امضاء و تنفيذ آن خودداري كند؟(0)
-چه احاديثي از پيامبر(ص) و معصومين (ع) راجع به آداب قضا وارد شده است؟(0)
-آيا الزام كفار مكه به ترك شرك و بتپرستي در سوره توبه، خلاف آزادي و دموكراسي نيست؟(0)
-چرا امامان ما نتوانستند مانند پيامبر((صلي الله عليه وآله)) دستورات و احكام دين اسلام را پياده كنند و به افراد غاصب مجال دادند تا بر سرنوشت مسلمين مسلّط شده و احكام و تعاليم قرآن را دستخوش اغراض و اميال خويش قرار دهند؟
(0)
-اگر سرچشمه قدرت، اراده ملت است، پس چرا امام علي در يكي از نامههاي خود (نامه ششم، وقعه صفين) گزينش رئيس دولت را وظيفه مهاجر و انصار ميداند؟(0)
-نگرش اسلام به حفظ استقلال سياسي امت مسلمان چگونه است؟(0)
-از ديدگاه اسلام چه لزومي در استقلال مالي و سياسي قضات وجود دارد؟(0)
-اگر اصحاب شورا به توافق كامل نرسند و با هم اختلاف داشته باشند در اين صورت راه علاج چيست؟(0)
-چرا در اسلام روي مساله «انتخاب اصلح» تاكيد فراواني شده است؟(0)
-چرا ملل غربي پيشرفته تر از ملل مسلمان هستند؟
(0)
-آيا اگر مردم با رعايت تمام ضوابط اسلامي، دست به تشكيل حكومت اسلامي زدند، فقيه ميتواند از امضاء و تنفيذ آن خودداري كند؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:45667 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

سوسياليسم و اشتراكيت (كمونيسم) يعني چه؟
براي تبيين نظرات استاد مطهري در موضوعي كه ذكر نموديد، نيازمند تعريف و بررسي دو مفهوم سوسياليسم و كمونيسم مي باشيم؛ سوسياليسم «socialism» يا جامعه باوري، اين اصطلاح كه از واژه «سوسيال» به معناي اجتماعي در زبان فرانسه گرفته شده است، معناهاي بسيار دارد، اما تعريف معمول اين اصطلاح را در واژه نامه انگليسي آكسفورد، چنين مي توان يافت: «سوسياليسم تئوري يا سياستي است كه هدف آن مالكيت يا نظارت جامعه بر وسايل توليد - سرمايه، زمين، اموال و جز آنها - به طور كلي، و اداره آن به سود همگان است»، {V(داريوش آشوري، دانشنامه سياسي، ص 204)V}. واژه كمونيسم (commuonism) از ريشه لاتين (commons) به معني اشتراك گرفته شده است كمونيسم از قديمي ترين مكاتب سياسي دنيا است در سال 1848 «كارل ماركس» و «فردريك انگلس» در آلمان در سال 1848 با انتشار مانيفست كمونيست حركت تازه اي در نهضت كمونيسم جهاني به وجود آوردند. از نظر فلسفي و اقتصادي كمونيسم و سوسياليسم داراي ريشه واحدي هستند و هر دو بر مالكيت عمومي وسائل توليد تكيه مي كنند، با اين تفاوت كه كمونيسم مرحله پيشرفت يا مرحله نهايي سوسياليسم به شمار مي آيد. ماركس در آثار مختلف خود از «مانيفست» كمونيست گرفته تا كتاب «كاپيتال» تاريخ تحولات جهان را بر مبناي ماترياليسم تاريخي، يا فلسفه مادي ديالكتيكي بيان مي كند ماركس تكامل وسايل توليد و نحوه تملك و بهره برداري از اين وسايل را زير بناي تحولات اجتماعي مي داند و تاريخ بشر را به صورت تاريخ جنگهاي طبقاتي و منازعه بين ظالم و مظلوم و استثمار كننده و استثمار شونده بررسي و تجزيه و تحليل مي نمايد. از نظر ماركس دوره هاي تاريخي عبارتند از: 1- كمون اوليه كه در اين جامعه بدون طبقه هيچ گونه تملك بر وسايل و ابزار توليد وجود نداشته است، 2- برده داري 3- فئودالية 4- بورژوازي و سرمايه داري 5- سوسياليسم 6- كمون ثانويه. به طور مختصر مي توان اساس تفكر ماركسيستي را در موارد ذيل خلاصه نمود، الف اقتصاد تعيين كننده مسير تاريخ است و تاريخ جز جنگهاي طبقاتي و مبارزه بين گروههايي كه منافع اقتصادي آنها با هم متعارض است چيز ديگري نيست. بر اساس اين تعبير جنگهاي طبقاتي در مراحل مختلف تاريخي ابتدا بين بردگان و برده داران، سپس ميان فئودالها و «سرف ها» يا دهقانان فقير و بي زمين و بالاخره بين كارگران و سرمايه داران در مي گيرد و سرانجام به پيروزي طبقه كارگر يا پرولتار يا و نفي كامل طبقات اجتماعي منتهي مي گردد. ب - دولتها نقشي جز تأمين طبقه حاكم ندارند و در جوامع سرمايه داري دولت حافظ منافع صاحبان سرمايه ها و استثمار طبقه كارگر است اين فشار و استعمار فقط هنگامي خاتمه خواهد يافت كه مالكيت خصوصي، به ويژه مالكيت ابزار توليد از ميان برداشته شود و طبقه كارگر حكومت را به دست خود بگيرد. و...، {V(محمود طلوعي، فرهنگ جامع سياسي، ص 703 و 779)V}. با توجه به مطالب گفته شده باز مي گرديم به مطالب استاد مطهري كه در نقد كتاب «حسين وارث آدم» نوشته دكتر علي شريعتي، نگاشته شده، همچنانكه خود استاد بيان مي دارند، اين جزوه نوعي توجيه تاريخ است بر اساس نگرشي مادي و ماترياليسم تاريخي، يعني نوعي روضه ماركسيستي است براي امام حسين(ع). طبق اين جزوه آغاز تاريخ بشر اشتراكيت و برابري است (مرحله كمون اول) سپس نابرابري و حق و باطل بر اساس محوريت اقتصادي و مادي يعني مالكيت آغاز مي گردد و از اينجا جامعه بشر به دو بخش مي شود (گروهي برده كه هيچ ندارند و گروهي صاحب زمين و وسايل توليد كه منجر به پيدايش طبقات مي گردد) و... تا اينكه دوباره بعد از گذران مراحل تاريخي، مرحله اشتراك و برابري و جامعه بي طبقه در كمون ثانويه به وجود مي آيد. همچنانكه استاد مطهري توضيح مي دهند از ديدگاه نويسنده اين كتاب همانطور كه در ادوار تاريخي ماركسيسم تا زماني كه زير بناي طبقاتي در جامعه وجود داشته باشد هر گونه تلاش از سوي انقلابيون بي حاصل است، تلاش امام حسين(ع) نيز تعصبي بي حاصل است. امام حسين(ع) هيچ نقشي در تاريخ ندارد زيرا بر اساس نگرشي مادي گرايانه ماركس و ديدگاه جبرگرايانه تاريخي او (ماترياليسم ديالكتيك: يك مكتب الحادي است كه وجود هر گونه نيروي ماوراء الطبيعي را نفي و انكار مي كند. ماترياليسم تاريخي: يا تفسير تاريخ از نظر فلسفه مادي نيز، سير تحولات تاريخي را از نظر مادي بررسي مي نمايد و براي تمامي تحولات جهان در طول تاريخ حتي پيدايش اديان ريشه هاي اقتصادي و مادي جست و جو مي كند. سير و روند تاريخ به سوي اشتراكيت و برابري و مساوات و نفي طبقات و حتي نفي دولت يقين تحقق كمون ثانويه است از اين ديدگاه ماركسيسم تحقق اين مسأله امري حتمي و جبري مي باشد و آينده تاريخ جز اين نخواهد بود. اين نگرش و مباني آن داراي اشكالات متعددي است. براي آگاهي بيشتر در اين زمينه ر.ك: 1- جعفر سبحاني، فلسفه اسلامي و اصول ديالكتيك 2- سيد محمدباقر صدر، اقتصاد ما، ج 1 3- سيد محمدباقر صدر، انسان معاصر و مشكلات اجتماعي 4- سيد محمدباقر صدر، فلسفه تاريخ در قرآن 5- شهيد مطهري، جامعه و تاريخ 6- شهيد مطهري، نقدي بر ماركسيسم 7- محمدتقي مصباح، جامعه و تاريخ از ديدگاه قران.

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.